Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9028 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insolate
U
در معرض افتاب گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expose to rays
U
در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
endangering
U
در معرض خطر گذاشتن
put up for sale
U
به معرض فروش گذاشتن
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
endangers
U
در معرض خطر گذاشتن
endanger
U
در معرض خطر گذاشتن
endangered
U
در معرض خطر گذاشتن
to weather something
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
susceptible
U
در معرض
exposed to
U
در معرض
display
U
در معرض نمایش
subjected to danger
U
در معرض خطر
on sight
U
در معرض دید
liable to danger
U
در معرض خطر
weather
U
در معرض هواگذاشتن
on view
U
در معرض نمایش
on risk
U
در معرض خطر
displayed
U
در معرض نمایش
displaying
U
در معرض نمایش
displays
U
در معرض نمایش
weathers
U
در معرض هواگذاشتن
weathered
U
در معرض هواگذاشتن
exposures
U
در معرض نهادن
stigmatic
U
در معرض تهمت
exposed
U
در معرض نهادن
exposure
U
در معرض نهادن
open to attack
U
در معرض حمله
stigmatist
U
در معرض تهمت
touch and go
U
در معرض خطر
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
susceptibility
U
در معرض خطر بودن
critically endangered species
U
گونه در معرض خطر
disposal
U
در معرض دید قرارگرفتن
subjects
U
در معرض قرار دادن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
subject
U
در معرض قرار دادن
insectile
U
در معرض هجوم حشرات
lee shore
U
ساحل در معرض باد
vulnerability
U
در معرض تلفات بودن
criminate
U
در معرض اتهام قرار دادن
hazard
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarded
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
radio detection
U
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
hazarding
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
actuble
U
قابل به معرض نمایش گذاردن
on sale
U
در معرض فروش گذاشته شده
exposed
U
در معرض دید جناح باز
he is liable to become sick
U
در معرض ناخوش شدن است
subjected
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjecting
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
dislocates
U
افتاب
sun
U
افتاب
sunshine
U
افتاب
suns
U
افتاب
subsolar
U
در فل افتاب
sunned
U
افتاب
sunless
U
بی افتاب
sunnier
U
افتاب رو
patent to the sun
U
افتاب رو
photosphere
U
افتاب
dislocating
U
افتاب
queen's weather
U
افتاب
sunny
U
افتاب رو
sunning
U
افتاب
sunniest
U
افتاب رو
dislocate
U
افتاب
overexpose
U
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
sunup
U
طلوع افتاب
german giant swing
U
افتاب شکسته
sunbath
U
حمام افتاب
sunlike
U
مانند افتاب
sunbeam
U
پرتو افتاب
basks
U
افتاب خوردن
sunshine recorder
U
افتاب سنج
sunshiny
U
افتاب گیر
sunstruck
U
افتاب زده
sunward
U
سوی افتاب
giant circle
U
افتاب شکسته
giant swing
U
افتاب یا مهتاب
sunbaked
U
افتاب پخته
sun worship
U
افتاب پرستی
p of the sun
U
طلوع افتاب
p of the sun
U
نیش افتاب
helianthemum
U
افتاب چرخ
helianthus
U
گل افتاب گردان
heliograph
U
افتاب نگار
heliolatrous
U
افتاب پرست
sun worshipper
U
افتاب پرست
heliologist
U
افتاب شناس
heliophilous
U
افتاب دوست
heliosis
U
افتاب زدگی
heliotherapy
U
معالجه با افتاب
heliotrope
U
گل افتاب پرست
heliotrope
U
افتاب گرای
patent to the sun
U
افتاب گیر
girasole
U
گل افتاب پرست
solarization
U
تابش افتاب
sun struck
U
افتاب زده
sun dried
U
در افتاب خشکانیده
sun burn
U
افتاب زدگی
sun beam
U
پرتو افتاب
sunbeam
U
تیغ افتاب
sunbeams
U
پرتو افتاب
sunbeams
U
تیغ افتاب
solarism
U
افسانههای افتاب
basking
U
افتاب خوردن
roman candle
U
افتاب مهتاب
girasol
U
گل افتاب پرست
basked
U
افتاب خوردن
bask
U
افتاب خوردن
heliotropism
U
افتاب گرایی
visor
U
افتاب گردان
chamaeleontis
U
افتاب پرست
dawns
U
طلوع افتاب
sunburn
U
افتاب زدگی
dawning
U
طلوع افتاب
dawned
U
طلوع افتاب
sunstroke
U
افتاب زدگی
streamers
U
تیغ افتاب
dawn
U
طلوع افتاب
sundial
U
شاخص افتاب
sundials
U
شاخص افتاب
visors
U
افتاب گردان
visard
U
افتاب گردان
turnsole
U
گل افتاب گردان
visorless
U
بی افتاب گردان
vizor
U
افتاب گردان
weather beaten
U
افتاب زده
broiling sun
U
افتاب سوزان
chamaeleon
U
افتاب پرست
cockshut
U
غروب افتاب
streamer
U
تیغ افتاب
daisy
U
گل افتاب گردان
sunrises
U
طلوع افتاب
sunrise
U
طلوع افتاب
sunsets
U
غروب افتاب
dry in the sun
U
خشکاندن در افتاب
sunshine
U
نور افتاب
eclipse of sun
U
افتاب گرفتگی
sunshine
U
تابش افتاب
sunlight
U
نور افتاب
daisies
U
گل افتاب گردان
sunshades
U
افتاب گردان
sunflowers
U
گل افتاب گردان
sunflower
U
گل افتاب گردان
helianthemum
U
چرخ افتاب
sunshade
U
افتاب گردان
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
sunlit
U
روشن از فروغ افتاب
under the sun
U
در جهان در زیر افتاب
sunburn
U
افتاب سوخته کردن
sunbathes
U
حمام افتاب گرفتن
basked
U
حمام افتاب گرفتن
helianthus
U
روزگردک جنس گل افتاب
sunflower
U
گیاه افتاب گرا
peeping
U
نیش افتاب روزنه
peeps
U
نیش افتاب روزنه
sunbathe
U
حمام افتاب گرفتن
sunbathed
U
حمام افتاب گرفتن
sunbathing
U
حمام افتاب گرفتن
peeped
U
نیش افتاب روزنه
peep
U
نیش افتاب روزنه
bask
U
حمام افتاب گرفتن
sunflowers
U
گیاه افتاب گرا
side screen
U
چادر افتاب گیر
to take the sun
U
افتاب بخود دادن
sun dial
U
افتاب نما مقنطره
sunbaked
U
حرارت افتاب دیده
to sun one self
U
خودرا افتاب دادن
sung hat
U
کلاه افتاب گیر
basking
U
حمام افتاب گرفتن
sun hat
U
کلاه افتاب گیر
sunshiny
U
منور از نور افتاب
basks
U
حمام افتاب گرفتن
solarize
U
درمعرض افتاب قراردادن
Recent search history
Forum search
1
meaning of taking law
0
سر کسی کلاه گذاشتن
0
دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com